مصاحبه کننده: سایت راه راستی
حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید محمدعلی احمدی ابهریاز دانش آموختگان حوزه ی علمیه ی قم و فارغ التحصیل دکتری در رشته ی حقوق جزا و جرم شناسی از دانشگاه تهران است. وی سابقه ای دیرین در امور فرهنگی و اجرایی دارد. تألیف کتاب ها و مقالات متعدد، رئیس اسبق و معاون پژوهش فعلی کتابخانه ی مجلس شورای اسلامی از جمله سوابق ایشان است. «اهداف دین از دیدگاه شاطبی» و «اسلام و دفاع اجتماعی» از جمله آثار وی است.
با توجه به صاحب نظر بودن استاد ابهری در امور فرهنگی، مناسب دانستیم در مصاحبه ای، دلایل و عوامل دین گریزی برخی جوانان را با ایشان مطرح کنیم.
سپاس فراوان از ایشان که شرکت در این گفتگو را پذیرا شدند و نکاتی ارزشمند را در اختیارمان قرار دادند.
راه راستی: در فضای مجازی شایع است که برخی جوانان مسلمان از دین اسلام روی گردان شده اند و علت آن را گاهی به خود اسلام ربط می دهند و گاهی به رفتارهای برخی مسئولان ایران بعد از انقلاب اسلامی و مشکلات موجود در جامعه. نظر شما در این باره چیست؟
بله این مطلب گاهی در فضای مجازی دیده می شود و وقتی مکرراً دیده و خوانده شود، تأثیرات خودش را هم به طور طبیعی خواهد داشت.
کسانی هم هستند که با خواندن چند پست از این دست مطالب در فضای مجازی تحت تأثیر قرار می گیرند و بدون تحلیل و بررسی کافی شروع به اظهار نظر می کنند که در بعضی از موارد این اظهارنظرها، با توجه به جایگاه اجتماعی گوینده، می تواند مشکل ساز هم باشد و عده ی بیشتری هم تحت تأثیر قرار بگیرند.
ببینید مسئله ی تغییر مذهب موضوع بسیار حساسی است و می تواند نقل و ذکر آن و استفاده از آن در تبلیغات روی ذهن و فکر جوانان تأثیر بگذارد. برمبنای وجود همین تأثیر فراوان بوده است که به تعبیر قرآن یهودیان تصمیم گرفتند که پس از اعلام اسلام، از دین خارج شوند تا دیگران را هم در عقاید خود سست کنند.
اینجاست که با توجه به شرایط موجود در دنیا یک احتمال بسیار قوی مطرح می شود و آن اینکه شاید طرح این مطلب یکی از شاخه های جنگ تبلیغاتی و روانی باشد. ما بسیار شنیده ایم که در دولت یا ارتش امریکا، انگلستان، اسرائیل، عربستان و برخی دیگر از کشورهای جبهه ی طرفداران امریکا گروه هایی برای جنگ روانی با انقلاب ایران شکل گرفته است و به همین جهت این احتمال را می دهیم که این موضوع یکی از موارد جنگ روانی باشد.
راه راستی: پرسش برخی این است که چرا همه چیز را به صورت توطئه و جنگ روانی دشمنان می بینید؟
یک واقعیت این است اسلامی که در ایران، انقلاب اسلامی را شکل داد و بعد نظام جمهوری اسلامی را پایه گذاری کرد، اسلامی است که تنها به رابطه ی بین فرد و خداوند اکتفا نمی کند.
حتی روایت هایی از اسلام که به مسائل اجتماعی هم می پردازند، همه یکسان نیستند. برادران ما در شمال افریقا، در تونس، در لیبی، در مصر با توجه به گرایشات مذهبی مردم قیام کردند؛ حاکمان خودفروخته خود را سرنگون کردند ولی دوباره گرفتار حکام خودفروخته دیگری شدند. چرا؟ چون گرایش اسلامی مطرح در آن جوامع تنها توان ایجاد یک التهاب و قیام را داشت. عواملی مثل عدم وجود رهبری کاملا دینی و الهی و عدم توانمندی مکتب محرک آن نهضت ها باعث شد که موجی ایجاد شود، انقلابی شکل بگیرد و به سادگی بار دیگر جامعه به دست امثال مرسی ها و بعد بلافاصله به دست سیسی ها بیفتد. یعنی آن برداشت از اسلام توان بسیج مردم را برای ایجاد یک نهضت دارد ولی عوامل مورد نیاز برای توانائی اداره ی جامعه را ندارد.
مکتبی که در ایران، با رهبری امام راحل، حرکت انقلاب اسلامی را ایجاد کرد، برای اداره ی جامعه دیدگاه و ایده داشت. نه تنها برای جامعه ی ایران، بلکه برای جامعه ی بشری. انقلاب اسلامی برای مردم دنیا حرف های جدید و جذاب داشت و دارد. به همین دلیل، تعداد گرایندگان به اسلام، با وجود همه ی مانع تراشی ها و اسلام هراسی ها، در جوامع غربی به حدی زیاد است که سردمداران غربی را نگران کرده است و گاه در سخنانشان از ایجاد "جمهوری اسلامی فرانسه" و "جمهوری اسلامی آلمان" و امثال آن اظهار نگرانی علنی می کنند.
آنان می بینند که تحولات دهه های اخیر مسلمانان را بیدار کرده، عمال و نوکران آنها را از تخت های سلطنت و قدرت به زیر کشیده و بعد هم برای اداره ی جامعه ی خود برنامه ویژه دارند.
صدها سال است که غرب قدرت پیدا کرده است. غربی ها کشورها و سرزمین های دیگر را تحت استعمار خود گرفته اند در همه ی امور آنها نفوذ کرده اند و تمامی عوامل سلطه بر دنیا را در اختیار داشته و دارند.
نفوذ گسترده ی انگلستان در کشورمان را فراموش نکنیم. بهترین زمین های کشاورزی در اختیار اسرائیلی ها بود. اختیار منابع دیگر مثل نفت کاملا در اختیار امریکایی ها بود. ده ها هزار آدم بیکار و ولگرد امریکایی را به نام مستشار نظامی به ایران آورده حقوق های بالا برای آنها تعیین کرده و با تحمیل کاپیتولاسیون به ایران حق رسیدگی به جرائم آنها را هم از ایران گرفته بود.
حالا چهل سال است که مردم ایران انقلاب کرده اند و در مقابل قدرت های بزرگ، از جمله امریکا ایستاده و سرنوشت خود را به دست گرفته اند. طبیعی است که آن قدرت ها احساس خطر کنند و خواه ناخواه در مقابل انقلاب اسلامی قرار گیرند. ساده اندیشی است که تصور کنیم آنها دست از سر ما بردارند.
تحمیل جنگ از سوی صدام، تحریم ها، مجازات ها، ایجاد داعش و… نمونه هایی از توطئه ها برضد ما است. چرا بعد از چهل سال در تبلیغات ریاست جمهوری امریکا بیش از همه ی کشورها، نام ایران و برنامه ریزی برای مقابله با ایران در سخنان کاندیداهای مختلف به گوش می خورد؟
در چنین شرایطی بسیار طبیعی است که باید با دقت بسیار به آنچه در فضای مجازی مطرح می شود، نگاه کنیم. پنهان نیست که فضای مجازی امروز سلاحی برّان در اختیار دشمنان انقلاب اسلامی و ایران است. جوانانی پاک را هم سراغ داریم که بدون آنکه متوجه باشند، دست آویز دشمنان ملت ایران شده اند و گاه ناخواسته فعالیت هایی در راستای خواست دشمنان دارند.
توجه به مجموعه ی این شرایط ما را در مورد صحت این موضوع که جوانان ایرانی مسلمان از دین اسلام روی گردان شده و به ادیان دیگر پیوسته باشند، دچار تردید جدی می کند و حتی اگر اصل موضوع را دارای بهره ای از حقیقت بدانیم، یقینا در مورد میزان تحقق این موضوع دچار تردید جدی می شویم.
راه راستی: آیا واقعا روی گردان شدن چند جوان از اسلام خیلی اهمیت دارد؟
واقعیت این است که اگر عده ای از افراد مؤمن، متدین و سرشناس از دین برگردند، این مسئله در دیگران تردید ایجاد خواهد کرد. ولی این بحث هم به طور جدی مطرح است که اگر در بین 80 میلیون نفر ایرانی مسلمان، فرضا ارتداد هم محقق شده باشد، واقعاً چقدر و چه کسانی مصداق این قضیه بوده اند؟
در میان 80 میلیون مسلمان ایرانی با دیدگاه ها و سلیقه های متفاوت، در مورد چند درصد یا چند در هزار یا چند در میلیون می توان تصور چنین موضوعی را کرد؟
بعضی به صرف اینکه در جامعه اسلامی و در خانواده ای مسلمان به دنیا آمده و نشو و نما کرده اند، مسلمان به حساب می آیند. بعضی فقط در دل مسلمان هستند و تعهدی به احکام الهی اسلام ندارند. با سر و وضع خاصی روزهای عاشورا برای تماشای عزاداری ها یا گرفتن غذای نذری امام حسین(ع) مراجعه می کنند و همین را دلیل مسلمان بودنشان می دانند.
در بین 80 میلیون ایرانی حتی ممکن است کسانی را تصور کنیم که نسبت به اسلام و انقلاب کاملاً بدبین هستند. به هر حال ما در زمان حکومت طاغوت افرادی را داشته ایم که در دربار یا ارتش یا ساواک کار می کرده اند. کسانی را داشته ایم که به هر شکل از کافه ها کاباره ها و کازینوها ارتزاق می کرده اند. طبیعی است این ها نسبت به اسلام و انقلاب بدبین باشند. عده ای در نتیجه انقلاب از ایران فرار کرده و آواره کشورهای مختلف شده اند. آنها و اقوامشان ممکن است نظر خوبی نسبت به اسلام و انقلاب نداشته باشند.
به هر حال این را هم باید در نظر بگیریم که برخی از اول هم چندان ارتباط خوبی با دین نداشتند و ممکن است واقعاً یک روز با انگیزه های متفاوت به دین دیگری گرایش پیدا کنند. طبعا روی گردانی از دین در همه جا اثر واحد و در نتیجه اهمیت یکسانی ندارد.
راه راستی: چه عوامل و انگیزه هایی می توانند، گرایش به ادیان دیگر را به دنبال داشته باشند؟
من حتی یک نفر را هم سراغ ندارم که به دین دیگری گرایش پیدا کرده باشد. مدیر یکی از سایت های دینی برایم گفت: مدتی می دیدم افراد گوناگون در سایتم پیام می گذارند که: من مسلمان بودم و الآن از اسلام برگشته ام.
وقتی آی پی آنها را بررسی کردم متوجه شدم همه از یک نفر است! چنین جوسازی هایی، سبب برداشت کاذب در مورد موج اسلام گریزی می شود.
به هرحال کسی مرتد شده باشد یا نشده باشد، باید بررسی جدی و دقیقی در مورد عواملی که می توانند موجب چنین امری شوند، انجام بدهیم و پیشاپیش از وقوع آن جلوگیری کنیم.
فکر می کنم برخی التهابات در جامعه می تواند گروه هایی را که از بینش ضعیف تری برخوردارند، نسبت به دین بدبین کنند؛ مثلاً التهابات سیاسی می توانند تأثیرات عمیقی در دیدگاه های بعضی از جوانان بگذارند. وقتی کاندیدای مورد نظر او انتخاب نمی شود، یک جوان ممکن است سرخورده و ناامید شود.
در التهابات اقتصادی هم ممکن است شاهد آثار منفی در ذهنیات برخی مردم باشیم. کسی که در نتیجه ی مشکلات اقتصادی در جامعه سرمایه اش از دستش رفته است یا ارزش آن به یک چهارم و یک پنجم نزول کرده، ممکن است در اثر فشار ذهنی و روحی و ناراحتی شدید، عالم و آدم را هم مورد انتقاد قرار بدهد.
گاهی حتی ممکن است برخورد با آنچه شخص از دین توقع نداشته است، موجب بعضی عکس العمل های نامتعارف شود؛ مثلا کسی که در منزل و کنار خود سگ نگه می دارد، وقتی با حکم اسلامی نجاست سگ و خوک روبه رو شود، ممکن است بدون هرگونه تفکری و تحت تأثیر یک بحران ذهنی به اسلام و احکام آن اعتراض کند.
موضوع مهمی هم که نباید آن را فراموش کنیم، این است که در بسیاری از موارد خلقیات و نحوه برخورد و رفتار ما مسلمانان می تواند جوانان خودمان را نسبت به دین بدبین کند. ناراستی ها، نادرستی ها، انحرافات، اختلاس ها، خودپسندی ها، بی توجهی به حقوق دیگران، تضییع حقوق مردم، برخوردهای ناپسند، هر یک می تواند تأثیری منفی در ذهن یک جوان داشته باشد؛ همان گونه که گاه ممکن است یک برخورد خوب حتی از سوی گروه های منحرف فردی را جذب خود کند. در طول تاریخ موارد بسیاری را سراغ داریم که طرفداران و پیروان گروه ها و مذاهب منحرف با شیوه های مشروع یا حتی نامشروع تلاش کرده اند که جوانان مسلمان را جذب کنند و درمواردی موفق هم شده اند.
بیان روایت های نامعتبر و اسرائلیات از سوی افراد مذهبی در رسانه های عمومی، می تواند دین گریزی اثر داشته باشد. در مقابل، گروه های منحرف امور جذاب را به جوان مسلمان نشان می دهند. طبیعی است که به دست خود زمینه را برای گریز جوانان از دین فراهم کرده ایم.
اخیراً در فضای مجازی تبلیغات بسیار پرحجم و جذابی را در مورد ایران دوستی افراطی و حتی ایران پرستی شاهدیم. یقیناً این تبلیغات جهت دار هستند و با هدف گریزان کردن جوانان از دین و انقلاب انجام می شود. برخی روی نژادپرستی تأکید دارند و نژاد آریایی را برتر از دیگر نژادها جلوه می دهند. با بهره گیری از ابزارهای گوناگون و به کارگیری ترفندهای روانشناختی تلاش می کنند که ذهن جوانان را نسبت به دیگر نژادها و ملیت ها، به ویژه عرب بدبین کنند، نتیجه ی طبیعی این امر هم می تواند بدبینی جوان ها به اسلام، دینی که حالا یک دین عربی جلوه داده شده است، باشد.
راه راستی: چه باید کرد؟
به نظر می رسد در جهت حذف عواملی که می تواند جوان ها را از دین گریزان کند، باید اقداماتی جدی صورت بگیرد. مهم ترین مسئله آگاهی بخشی به جوانان است. در بسیاری از موارد جوانان ما آشنایی کافی با مسائل دینی ندارند. باید با شیوه هایی جذاب جوانان را با دین آشنا کرد. باید به جوان ها آموخت که دین غیر از عملکرد دینداران است. عجیب است که کسی بزرگ ترین جنایات جنایتکاران مسیحی را به پای مسیحیت نمی گذارد اما رفتارهای نادرست مسلمانان به پای اسلام گذاشته می شود!
باید توطئه ها و دسیسه هایی را که پشت تبلیغ تفکرات ایران پرستی و نژاد پرستی پنهان شده است افشا کرد. باید تلاش کنیم جامعه ما سالم تر باشد و به اسلام واقعی نزدیک تر شود. رفتارهای ما موجب جذب مردم به دین گردد و نه موجب فرار آنها از دین.
دانشمندان، هنرمندان، وعاظ، مداحان و … در بیان مفاهیم دینی مراقبت کنند و مطالب مشکوک را مطرح نکنند.
راه راستی: آیا به نظر نمی رسد مردم ما زیادی سیاسی شده اند و این سیاسی شدن افراطی، در همه امور زندگی مردم تأثیر گذاشته؟ حتی شنیده شده در ازدواج ها و انتخاب همسر هم اثر گذاشته و… . آیا نباید به مردم آموزش داده شود که سیاست را در همه چیز دخالت ندهند؟
اگر سیاست را جزء دین بدانیم، طبعاً نمی توان برای آن حد و حدودی قائل شد. توقع این است که مردم در همه ی امور فردی و اجتماعی زندگی خود مداخله داشته باشند. در نظام های مردم سالار در موارد متعددی، بسیار بیش از آنچه در جامعه ی ما معمول است، از نظرات مردم استفاده می شود. به نظر من توجه به مسائل سیاسی هیچ گاه افراطی نیست. حتی در ازدواج هم باید به جهت گیری های سیاسی طرف مقابل توجه داشت. در غیر این صورت اختلاف نظرهای سیاسی می توانند کانون خانواده را متزلزل کنند. من در عوض گمان می کنم باید به مردم آگاهی داده شود تا در مسائل سیاسی فریب نخورند و بازیچه سیاسی کاری ها و سیاست بازی ها نشوند. در مقابلِ دروغ و عوام فریبی تسلیم نشوند و از ساده اندیشی ها و صدمات آن بپرهیزند. در چنین حالتی است که جوان مسلمان در فراز و نشیب میدان سیاست گرفتار رنجش و نا امیدی نمی شود و ناملایمات هیچگاه موجب قهر و دوری او از خدا و پیامبر و دین نخواهد شد.
مقابله با شایعه سازی ها و دروغ پردازی های فضای مجازی از مهم ترین مسائلی است که همگان باید در آن زمینه احساس مسئولیت کنند تا توطئه ها و دسیسه های دشمنان خنثی شده اذهان جوانان مسلمان به بازی گرفته نشود و در نهایت به احساس نومیدی و سرخوردگی منتهی نگردد. این گونه است که جوانان ما آگاهانه و امیدوار، بدون دغدغه های مزاحم به تمامی امور زندگی خود توجه کافی خواهند داشت.
راه راستی: از جنابعالی تشکر می کنیم که در این گفتگوی صمیمانه و راهگشا شرکت کردید.
متشکرم. موفق باشید.